معنویت فراگیر




گاهاً طرح چندین سوال می تواند چشم اندازی از بحث و یا حداقل موضوع مورد نظر را در اختیار خواننده قرار دهد. ژانر ها و گونه های هنری چگونه پدید می آیند؟ چگونه در نقد اثر هنری تاثیر می گذارند؟ آیا این محدوده ها و خط کشی ها و تعریف ها، در حوزه نقد، اثر هنری را از ذات خود منفک می کنند و معیار های تازه ای به دست می دهند؟ خط کشی ها و محدوده هایی که در یک جغرافیا یا شرایط اجتماعی خاص، اثر هنری را در بر می گیرند، گونه یا ژانر جدیدی در هنر تعریف می کنند؟
ب
ه طور مثال، سینمای وسترن یک گونه هنری است؟ برای نقد آن بایستی معیارهای جدید داشت یا تنها می توان به عنوان یک اثر هنری و یا واضح تر و شفاف تر به عنوان یک فیلم، آن را نقد کرد؟ به طور بدیهی هنرمند متاثر از شرایط اقلیمی و اجتماعی خود خواهد بود؛ راهنمای او ذات این تاثیرات است، نه پدیدآورندگان آن شرایط اجتماعی و کارگزاران و کارفرمایان جامعه. بر اساس این مدعا هنرمند، هنرمند است و اثر هنری، اثر هنری. مقصود از طرح این سوالات وارد شدن به حوزه نقد و مورد چالش قرار دادن آن نیست. برخی پسوندها به مناسبات و دلایل خاص به آثار هنری الصاق می شوند، این اتفاق به هر گونه ای می تواند صورت گیرد ولی مساله این است که این الصاقات به راحتی و بعد گذر مدت زمان کوتاهی مترها و معیارهای خود را می یابند و مورد استفاده اصحاب رسانه، منتقد و حتی هنرمند نیز واقع می شوند، در واقع به نحوی اثر هنری را از ذات خود منفک می کنند و به چیز دیگری بدل می سازند. این روند در ذات زیبایی شناسانه یک اثر هنری تاثیر می گذارد. این جریان باعث سردرگمی مخاطب می شود و گاها او را وادار به گزینش می کند و در نهایت تعاملی کاسب کارانه بین مخاطب و هنرمند به وجود می آورد.
در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پسوند هایی مثل، ارزشی، مذهبی و معنوی به دنبال آثار هنری آمده است. بدیهی است این اتفاق از این رو صورت گرفته که کشور ما در این سال ها مورد تهاجم دقیق و برنامه ریزی شده بیگانه قرار گرفته و مدیریت فرهنگی به ایجاد بستری برای مقابله و مبارزه با آن است؛ و پر واضح است که ارتباط صحیح و کارآمد بین هنرمند و مخاطب و داشتن هنری متعالی و متعهد می تواند دفاعی مناسب در برابر این تهاجمات باشد و باید باشد. بررسی سوالات قبل از این منظر می تواند باب تازه ای در جهت نقد آثار هنری با پسوند های مذکور، مواجهه مخاطب با آن ها و همچنین تبیین سیاست گذاری های کارآمد فرهنگی باز کند. مخاطب آثار ارزشی از عموم اجتماع منفک هستند؟ منتقد این آثار معیارهای جدیدی برای نقد آن ها دارد؟ خالق این آثار روش و متد جدید و مجزایی برای خلق آن ها دارد؟ شاید اگر واقعیت های موجود را در پوششی قرار ندهیم، پاسخ این سوالات کمی تلخ و ناخوشایند به نظر برسد. عموما پیمانکاران هنری، آثاری با پسوندهای مذکور خلق می کنند و منتقدان در چارچوب ارزش گذاری ها و محدودیت های تعریف شده از جانب متولیان و خالق این آثار، نقد می نویسند و در مجموع کاسبکارانه با مخاطب برخورد می کنند. مخاطب نیز طیف خاصی است که در این محدوده و خط کشی قرار گرفته و ناآگاه از آن برخورد کاسب کارانه به دنبال هنری ناب و متعالی آمده است. این تلخکامی افزون می شود وقتی این واقعیت را در نظر بیاوریم که یک اثر هنری بیرون از ذات انسان نیست و انسان ها در ذات و فطرت خود حقیقت جو هستند و به دنبال معنویت. البته این مدعا وجود جریان های منحط و منحرف و غرب زده و پلشت و پلید را منکر نمی شود، چه خالق این آثار هم نوعی دیگر از پیمانکاران هنری هستند، و نه هنرمندان. به هر روی جامعه ما در این سال ها حضور تهاجمات فرهنگی بیگانه را به خوبی حس کرده و بدیهی است که متولیان و سیاست گذاران فرهنگی و هنری تاکید بر خلق آثاری با محتوای انسانی و اسلامی داشته باشند؛ در لزوم این تدبیر اندیشی نمی توان تشکیک کرد. طرح این مسایل از این رو است که بتوان با ایجاد چالش و پرسمان، برخوردی آسیب شناسانه با هنر این مرز و بوم داشت. این موضوع مورد بحث تئاتر و خاصه جشنواره سراسری تئاتر ماه است. از سال های ابتدای انقلاب اسلامی تلاش های چشمگیری برای پالایش این هنر ناب و انسانی صورت گرفته و زدودن پلشتی ها و پلیدی ها از چهره آن صورت گرفته است. اگر نگاهی به تاریخ تئاتر ایران خاصه، دوران پهلوی دوم داشته باشیم جریان های منحط و منحرف و میزان پیشرفت آن ها را به وضوح می توانیم ببینیم. این جریانات با برنامه ریزی و سیاست گذاری متولیان هنر و فرهنگ پیش می رفت. پس از انقلاب جریان مذکور به کلی برچیده شده و تنها بیم تهاجم فرهنگی بیگانه متولیان هنری را به سیاست گذاری های تدافعی وا می دارد. جشنواره های متعددی با موضوعات ارزشی و معنوی برگزار می شوند، برخی موفق هستند و برخی هم تنها آمار و ارقام تقویت می کنند.
اگر این مهم را در نظر بگیریم که تئاتر هنری غیر ایرانی است، شاید بتوانیم سوالات متعدد دیگری طرح کنیم. ارزش های بومی، ملی و دینی را می توان در چارچوب هنری غیر بومی و البته قاعده مند و آکادمیک، وابسته به فرهنگ و شرایط دیگری قرار داد و به مخاطب عرضه کرد؟ آیا قرار دادن آن در مسیرهای هدفمند مدیریتی می تواند باعث تبلور ارزش های مورد نظر باشد؟ تنها با اضافه کردن واژه ای به انتهای هنر آن را ارزش محور یا دین محور می کنیم؟ مگر آنچه در چنته داریم پاسخگوی نیاز مخاطبمان نیست، یا فاقد ارزش های هنری است؟ به نظر می رسد ارزش های ایرانی و اسلامی در بستر و ذات هنر بومی متبلور هستند. مهم ترین شاخصه های ادبیات دراماتیک، از جمله بار دراماتیکی، جلوه های بصری و آمیختگی ادبیات شفاهی با کتبی به خوبی در گونه های نمایش ایرانی دیده می شوند، حتی برخی خصیصه های هنر تئاتر مثل تعلیق در ذات آن ها قابل مشاهده است؟ حال آن که در گونه های غربی نویسنده برای قوت آن ها تلاش می کند. این بدان معنا نیست که از تئاتر یا هر هنر غربی دیگری صرف نظر کنیم، تنها توجه دادن به این امر مهم است که می توان با اتکا به معنویت موجود در ذات هنر آثاری فارغ از پلشتی و پلیدی تولید کرد و در معرض دید مخاطب قرار داد.
به عنوان مثال جشنواره سراسری تئاتر ماه رویدادی است که همه ساله با رویکردی ارزش محور، توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می شود. این جشنواره بر محوریت معنویت، اندیشه و هنر تاکید دارد. با در نظر گرفتن این محوریت سه گانه، بررسی این رویداد با توجه به سوالات قبل کمی آسان به نظر می رسد. معنویت مفهومی است که انسان معاصر در جستجوی بازیافت آن است. این مفهوم در حصار هیچ جغرافیا و محدوده ای قرار نمی گیرد و با ذات هنر عجین است. تاکید متولیان این جشنواره بر معنویت می تواند از حیث یادآوری این نکته مهم باشد که این مفهوم در نزد انسان امروزی به مثابه گمشده ای است که فقدان آن او را دچار سرگشتگی و پوچ گرایی کرده است. این واقعیت هنرمند را در هر اقلیم که باشد، بر توجه به آن بر می تابد. اندیشه ورزی نیز در جشنواره ماه مورد تاکید قرار دارد. بدیهی است، اندیشیدن، هنرمند را از رکود وا می دارد و او را در طرح سوالات نو رهنمون می شود. این روند می تواند ارتباطی پویا و پر کشمکش بین او و جامعه هدفش برقرار کند. می تواند او را با پیشرفت های علمی روز مواجه سازد و واداردش با فلاسفه و علما و حکما در تعامل باشد. این خود رویکردی ارزش محور است و می تواند مسیر تعالی را در مقابل هنرمند قرار دهد؛ هنرمندی که در این مسیر قرار بگیرد، از این رهگذر به مرزهای دانایی نزدیک می شود و به طور حتم از نااصلی و پلشتی می پرهیزد. محوریت قابل توجه دیگر در این رویداد هنری، هنر است. متولیان جشنواره ماه با در نظر داشتن اصول حرفه ای سعی در آن داشته اند که هنرمندان شرکت کننده را به سمت تولید آثار با کیفیت، البته در راستای مضامین و محوریت های مورد ذکر سوق دهند. نگاه ارزشمدارانه بر نگاه حرفه ای پیشی نگرفته است. با مرور دوره های گذشته این جشنواره می توان به این مهم دست یافت. اجزا تشکیل دهنده این رخداد هنری، چه هیات های نظارت، ارزشیابی و داوری، غالبا متخصصان چیره و زبده در عرصه هنر های نمایشی کشور هستند. حتی گاهی در هیات داوران از نخبگان خارجی هم استفاده شده است. این نوع عملکرد به طور حتم در تولید آثار معنوی و ارزش محور با کیفیت قابل قبول و موجه تاثیر به سزا دارد. وقتی این برخورد با سیاستگذاری دیگر متولیان جشنواره یعنی جوان گرایی آمیخته می شود نتیجه مثبت دیگری به بار خواهد آورد. جوانان علاقه مند در معرض تولید آثار ارزشی، با اصالت فرهنگی، ملی و مذهبی قرار می گیرند، و این می تواند زمینه ساز ایجاد موج نویی در خلق آثار با ارزش و پر محتوا و همچنین با کیفیت و فنی باشد. در نهایت می توان گفت جشنواره ماه، از ایجاد بسترهای کاسبکارانه و ایجاد گونه های جدید بی یال و سر و اشکم، گریخته است.



قسمت نظرات غیر فعال میباشد

یادداشت روز


وجود دبیرخانه دائمی جشنواره تولیدات مراکز استانی ضروری است

برای برپایی کیفی‎تر جشنواره صرفا تعداد شمارگان آن، ارتقای کیفی به جشنواره نمی‎دهد، بلکه در جهت پیشرفت دوره به دوره آن، باید دبیرخانه‎ای مرکزی به‎صورت دائمی تشکیل و در فاصله برپایی دوره‎های مختلف جشنواره به‎طور فعال‎تری عمل کنند. تشکیل دبیرخانه دائمی و برگزاری کارگاه‎های توجیهی ویژه هنرمندان موجب برقراری ارتباط مستحکم بین هنرمندان با جشنواره و تبیین اهداف برای آنان می‎شود تا با توجیه درست بتوانند آثاری متناسب با اهداف جشنواره تولید و از ارسال آثار آرشیوی پرهیز کنند.

بسیاری از از آثار راه‎یافته به چنین جشنواره‎هایی معمولا آرشیوی بوده و بعضی از آن‎ها به جشنواره‎های مختلف راه یافته‎اند، درحالی که می‎توان با ایجاد دبیرخانه دائمی و فعال به سیاست‎گذاری و توجیه هنرمندان پرداخته و تولیدات فاخری متناسب با موضوع و اهداف برگزارکنندگان جشنواره اقدام کرد. هدف از برپایی این جشنواره‎ها کمک به ارتقای سطح خلاقیت و اندیشه هنرمندان جوان است تا بتوانند با خلق آثار محکم و متناسب با موضوع جشنواره، هنرآفرینی کنند. تداوم جشنواره باعث ایجاد انگیزه بیشتر در جامعه جوان هنرمندان خواهد شد و آنان را وادار می‎کند که به موضوعات مطرح شده در جشنواره عمیق‎تر فکر کنند و از نگاه هنری اثر خلق کنند.

تناسب آثار با ماموریت‎های محوری حوزه هنری از جمله دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، خانواده و بیداری اسلامی از مهمترین ملاک‎ها در این زمینه است. این آثار متناسب با این سیاست‎ها و از بعد مسائل فنی، هنری و زیبایی‎شناسی ارزیابی و داوری می‎شوند. قزوین از دیرباز در زمینه هنرهای تجسمی از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است و به‎واسطه همین ویژگی برجسته، شایستگی و استحقاق این را دارد که دبیرخانه بخش تجسمی تولیدات مراکز استان‎ها را از صفر تا صد بر عهده داشته باشد.

کشف استعدادهای جوان و هدایت آن‎ها مهمترین رسالت جشنواره‎های هنری است. اگر برپایی این جشنواره‎ها صرفا برای برگزاری باشد، بیشتر به‎منزله یک کار نمایشی است، اما اگر به‎صورت کیفی‎تر و دائمی‎تر باشد، می‎توان استعدادهای زیادی را در تمام حوزه‎های مختلف شناسایی و به رشد کمی و کیفی آنها کمک کرد.

 

تولیدات مراکز استان


مصاحبه و گفتگو


گالری تصاویر


فراخوان جشنواره